کد مطلب:235742 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:257

بدون عینک خواندن
ناقل: آقای حاج محمّد حسین ایمانیه (اهل شیراز) [1] .

بدجوری حرم شلوغ بود و برای پیرمردی استخوانی و ضعیف همچون من، به زیارت مشرّف شدن كارآسانی نبود. به هر جان كندنی بود خودم را به نزدیك ضریح رساندم و مفاتیحی برداشتم و در قسمت بالا سرِ حضرت، تویِ آن شلوغی ها، جایی پیدا كردم و نشستم. مفاتیح را باز كردم و گذاشتم روبرویم و شروع كردم به گشتن دنبال عینك مطالعه ام. سال ها بود كه بدون عینك، حتّی یك كلمه هم نمی توانستم بخوانم. جیب چپ، جیبِ راست، جیب بالا، جیب پایین، این طرف، آن طرف... خلاصه هر چه بیشتر می گشتم كمتر موفق می شدم. حسابی حالم گرفته شده بود. فراموش كرده بودم كه عینكم را با خودم بیاورم! آدم به این سختی به حرم مشرّف شود و



[ صفحه 150]



نتواند زیارتنامه بخواند واقعاً خیلی زور دارد! نگاهی به ضریح انداختم وآهی كشیدم و با دلخوری سرم را آوردم پایین. چشمم كه به صفحات بازشده ی مفاتیح افتاد ناگاه متوجّه شدم كه همه ی خط های آن را به راحتی و وضوح می توانم ببینم و بخوانم، حتّی خط های بسیار ریزِ ترجمه و حاشیه ی آن را! آنقدر خوشحال شدم كه انگار همه ی دنیا را یك جا به من داده باشند! زیارتنامه را به راحتی و با لذّت،آن هم بدون عینك خواندم و ازآقا هم تشكّركردم. نمی دانی چه كیفی كردم از آن زیارتنامه! هیچ وقت، هیچ زیارتنامه ای آنقدر به من نچسبیده است. با خوشحالی و خشنودی از حرم خارج شدم. بیرون حرم چشمم افتاد به یك كتابفروشی كه انواع قرآن و مفاتیح را در معرض فروش قرار داده بود. یك مفاتیح برداشتم و بازكردم. وقتی نگاه كردم كاملاً تار بود. حتّی یك كلمه اش را هم نتوانستم بخوانم. بزرگترین مفاتیح را هم كه برداشتم باز هم نمی توانستم خطش را ببینم. [2] .



[ صفحه 151]




[1] اين كرامت در ماه رجب سال 1394 هجري. قمري اتفاق افتاده است.

[2] آيه اللّه، سيّد عبدالحسين دستغيب، اين كرامت را به اختصار در داستان 147كتاب «داستان هاي شگفت»، ذكر كرده است.